هدف از حضور در مشعر الحرام
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ 0 فرهنگ و اجتماعهدف از وظايف ما در مشعر، بعد از به ياد خدا بودن، داشتن «شعور» است؛ يعني انسان آداب ملاقات با خداوند را ياد بگيرد، تا مثل آن شخصي نباشيد كه به مسجدالحرام رفته بود و مي گفت: اينجا قبر چه كسي است؟! اينقدر انسان بي معرفت باشد كه نداند كجا آمده است؟! اين مسئله اهميّت زیادی دارد كه انسان از راه دور برود، خرج كند و نفهمد كجا رفته و با چه كسي ملاقات ميكند!
در روايات است كه مشعر، «حرم» خداوند است؛ يعني بلاتشبيه، مثل بارگاه سلاطين است؛ اوّل كه مي خواهند وارد شوند، بايد إذن بگيرند. در مشعر بايد خود را آماده كنيد كه براي ورود به مني، و از طريق مني به زيارت خانهی خدا، إذن بگيريد. بعضيها در فشار جمعيّت و هواي گرم و خستگي سفر، مجال نمي يابند به ياد خدا باشند و مي خوابند و هنگام طلوع آفتاب، براي رفتن به مني هجوم مي آورند و در مشعر، به ياد خدا بودن برايشان مطرح نيست. در روایات مي فرمايند: در مشعر بايد حجابها و موانعي كه نميگذارد به خدا قرب پيدا كنيد، برداشته شود.(۱)
حاجی موظّف است وظايف و تکالیف شرعی خود را بداند (بداند چگونه طواف كند، سعي بین صفا و مروه را چگونه بهجا آورد و...). این آگاهیها، آمادگي ميخواهد، و اين درسي براي انواع عبادتهاي ماست. در رساله هاي عمليّه، چگونه نماز خواندن، چگونه روزه گرفتن و... را آموزش دادهاند و با مطالعهی آن، مقلّدین به مسائل فقهي تسلّط پيدا میكند. اگر کسی مسائل را ياد نگيرد، ممكن است سالها نماز بخواند، ولي نماز او صحيح نباشد. يا در مورد تجارت، حضرت علي(ع) میفرمودند:
«مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا »(۲)
كسى كه بدون آموزش فقه اسلامى تجارت كند، به ربا خوارى آلوده شود.
اگر ميخواهيد تجارت كنيد ـ كه آن هم خود يك نوع عبادت است ـ بايد مسائل آن را بدانيد تا گرفتار «ربا» نشويد. همچنین امیرالمؤمنین(ع)فرمودهاند:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ الرِّبَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا »(۳)
اى گروه مردم! نخست فقه بياموزيد و سپس بازرگانى. نخست فقه، نخست فقه، سپس بازرگانى. سوگند به خدا كه ربا در اين جهان، پوشيده تر از حركت مورچه بر سنگ سياه است.
ندانستن بسيار بد است؛ در قيامت كساني كه استحقاق جهنّم را دارند، زير سؤال قرار گرفته و از آنان میپرسند: چرا راه خلاف رفتي؟ ميگويد: نميدانستم! مي گويند: چرا نرفتي ياد بگيري؟ چرا نرفتي رساله اي بخري و مطالعه كني؟ يا در مجالس بروي و ياد بگيري؟ یا از کسی بپرسی؟
﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾(۴)
انسان هركاري میخواهد انجام دهد، بايد آداب آنرا بداند. اگر بگويد: من بلد بودم، ميگويند: چرا عمل نكردي؟ چرا به دنبال یادگیری آن نرفتی؟ و... خلاصه مسئوليّت سنگيني در این دنیا بر عهدهی انسان قرار دارد.
مشعر اين درس را به ما مي دهد که اگر با خدا كاري داريم، اينطور نيست كه با هر كيفيّتي بتوان با خدا ارتباط برقراركرد؛ بايد آداب آن را بلد باشيم؛ بنابر اين، آن قصّه اي كه از مثنوي نقل مي كنند، مطابق موازين شرعي نيست.
ديد موسي يك شباني را به راه كوه مي گفت: ايخدا، و اي الاه
تو كجايي تا شوم من چاكـرت چارقـت دوزم کنم شـانـه سـرت
چوپاني با خدا مناجات مي كرد و مي گفت: اي خدا بيا تا من سرت را شانه بزنم، چارقد سرت كنم، پايت را بمالم و...! حضرت موسي(ع) گفت: اينكه خدا نيست، خدا مو ندارد كه سرش را شانه كني! دست و پا ندارد كه بخواهي دست و پاي او را بمالي! آنموقع از جانب خدا به موسي خطاب شد: اي موسي اين چهكاري بود كه كردي و بنده ي ما را از ما جدا كردي؟
تو براي وصل كردن آمدي ني براي فصل كردن آمدي
اين حكايت، صد در صد مخالف موازين شرع است. اصلاً خداوند متعال، موسي(ع) را فرستاده تا صحبتكردن با خدا را به چوپاني كه بلد نيست، ياد دهد. آيا حضرت موسي(ع)بگذارد اين چوپان چنين طرز تفكّري نسبت به خدا داشته باشد؟! اين حرف معقول نيست. ولي عرفا مي گويند: «دل مسوزان كه ز هر دل به خدا راهي هست!» يا آن عبارت معروف: «الطّرق إلَى الله بِعَدَد أنفاسِ الخَلائِق»، هركسي يك راهِ ارتباطي با خدا دارد! ما اين را قبول نداريم. راه ارتباط با خدا يك راه است و آن همان «صراط مستقيم» است. اگر صراط مستقيم را بلد نباشيم، به بيراهه ميرويم. بعثت انبياء(ع)براي اين است كه اگر با خدا كار داريد، بدانید از چه راهی برويد. در دعای زمان غیبت، که به دعای «غریق» مشهور است، ميخوانيم:
«يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ »(۵)
«دعای غریق»، از دعاهاي بسيار معتبر و مؤثّر است. شخصي نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: من مي گويم: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَار»، يك كلمه بهآن اضافه مي كنم؛ حضرت فرمودند: حق نداريد به دعا چيزي اضافه كنيد و عين چيزي كه ما به شما تعليم داديم، بگوييد و چيزي از آن كم و زياد نكنيد. دعا را هرطور كه دستور است، تلفّظ كنيد. بايد نحوهی انجام اعمال و کارهای ما، به دلالت و راهنمايي انبياء و اولياء باشد، تا بدانيم آنچه ميگوييم و آنچه عمل ميكنيم، صحیح است.
خلاصه اینکه از وقوف در مشعر، درسهای بزرگي یاد مي گيريم: در مشعر میآموزيم که به ياد خدا باشيم و آداب ملاقات با او را ياد بگيريم. اوّلين قدمي كه در مشعر برميداريم، آمادگي براي مبارزه با شيطان است. دو نوع شيطان وجود دارد: يك شيطان دروني به نام «نفس امّاره» و ديگري شيطان بيروني به نام «ابليس». اينها دشمنان بزرگي بر سر راه ما هستند و بايد ياد بگيريم که چگونه با دشمن مبارزه کنیم تا سرمايه ي ما را نبرد.
بعد از وقوف در مشعر الحرام، به «مِني» مي رويم. «مُني» به معنی آرزوست. وقتي ما خصوصيّات و صفات پروردگار را در عرفات شناختيم و در مشعر به ياد خداوند متعال بوديم، آرزو مي كنيم كه او را ملاقات نمایيم؛ مانند وقتيکه اوصاف و خصوصیّات حضرت بقيّةالله«ارواحنافداه» را مي شنويم و براي لقاء و زيارت حضرت، تلاش و زمینهسازی ميكنيم. وقتي شخصي خدا را در عرفات شناخت، و در مشعر، شعور پيدا كرد، آرزو مي كند به زيارت خانهی خدا برود و با او ملاقات نماید؛ به این سرزمین، مِني يا مُني، يعني «محلِّ آرزو» مي گويند. در مِنی، دستورات و تكاليف خاصّي وجود دارد تا زمينه براي زيارت خدا مساعد شود. در مباحث بعدی، به شرح این منازل پرداخته خواهد شد.
پی نوشت ها:
(۱) رک:کنزالفواید-ج۲-ص۸۱
(۲) نهج البلاغه-حکمت۴۴۷
(۳) روضه الواعظین-ج۲-ص۴۶۵
(۴) نحل:۴۳
(۵)کمال الدین-ج۲-ص۳۵۲
منبع
- سلسه مباحث تفسیری حکمت بندگی:آیت الله سید حسن فقیه امامی (جلد اول)ص۱۵۹−۱۶۲