حکمت و فلسفه‌ حج

حکمت و فلسفه‌ حج

۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ 0 فرهنگ و اجتماع
عبادات، بسیار متنوّع و مختلف است. چند مورد از اين عبادات، سرآمد عبادات دیگر است. امام باقر(ع) در حديثي مي­فرمايند:
«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَة»(۱)
اسلام بر پنج پايه استوار است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت.
 

کمال معنوی در حج

فلسفه‌ی حج چيست كه خداوند ما را به آن دعوت كرده است؟
﴿وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً﴾(۲)
مسلمانان، به‌وسيله‌ی حضرت ابراهيم(ع)براي انجام فريضه‌ی حج، دعوت شده‌اند تا به كمال برسند. انسان براي رسيدن به كمال، بايد دوره‌ی خاصّ ببيند. 
انسان­ها در امور مادي، با حيوانات وجوه مشتركي دارند و با آن‌ها شريك هستند. امتيازي که در انسان­ها هست و در حيوانات وجود ندارد، اين است كه انسان مي ­تواند به «كمالِ معنوي» برسد، ولي حيوانات در جا مي ­زنند؛ يعني قابليّت كمال و تعالی و افزایش درجه و مقام معنوي را ندارند. 
دانشمندان بزرگ و علمای اسلامی، از قرآن و روايات استفاده كرده ­اند كه‌ «کمال» انسان در چيست. اگر بلاتشبيه، خداوند را دريا و انسان را قطره فرض كنيد، تفاوت بين قطره و دريا چيست؟ قطره محدود و دريا نامحدود است. وقتي قطره به كمال مي­رسد كه به دريا وصل شود. بشر، بسیار ضعيف و محدود است. قرآن شریف مي ­فرمايد:
﴿هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا﴾(۳)
مگر نه اين است كه مدّت زمانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود؟ 
بشر چيزّ قابل ذکری نبوده است، ولی اگر خدايي شد و به پروردگار وصل گردید، به «كمال» مي­ رسد. وقتی انسان کامل شد، كارهايي را می‌تواند انجام مي­ دهد كه در قدرت هيچ موجودي جز خداوند نيست. وقتی خداوند از علم و قدرت خود، به اين بشر عنايت ­كند، انسان چيزهايي را مي ­فهمد، كه هيچ موجودي نمي­فهمد و كارهايي را مي‌كند، كه از عهده­ی هيچ موجودي بر نمي­آيد و اين كمال بشري است. هرچه راجع به كمال گفته شده است، به «ارتباط و اتّصال» موجودي بسیار ضعيف­، با موجودي كه در همه‌ی صفاتِ كمال، در حدّ بي­نهايت است، بر می‌گردد. یعنی ارتباط با «کمالِ مطلق»، موجب كمال واقعي بشر خواهد شد.
برای نیل به اين كمال واقعي، بايد دوره دید، تا بتوانیم به آن برسيم. یکی از بهترين دوره‌هایی كه بايد ديده شود، در «حج» اتّفاق می‌افتد. 
محصّلين در دوران تحصیل، مراحلي را در كشور خود طي مي­كنند: دوره‌ی دبستان، دبيرستان و دانشگاه؛ تا اين‌كه براي گرفتن فوق تخصّص، به كشورهاي خارجي دعوت مي­ شوند و در آن­جا دوره‌ی تخصّصی مي­بينند و به كمال خود مي­رسند و برمي­گردند.
مسئله­ی كمال معنوي نیز همين­طور است: ما در وطن خود، نماز مي­خوانيم، روزه مي­گيريم، زكات مي­پردازيم و ساير عبادات را انجام مي­دهيم. ولی براي طی کردن دوره‌ی تكمیلي، به‌وسيله‌ی يكي از بزرگ­ترين انبياي اولواالعزم ـ حضرت ابراهيم(ع) دعوت مي­شويم تا پا را از وطن خود بيرون گذاشته و دوره‌ی كلاس­هاي تخصّصي را طی کنیم. 
 

خلاصه‌ای از اعمال حجّ و عمره

كلاس­های تکمیلیِ کمال، همان­گونه كه در كتاب­هاي حج و مناسك نوشته شده است، از «احرام» آغاز مي­شود. مرحوم شيخ بهايي، اعمال حج را با رمز و به صورت شعر، این‌گونه بیان کرده‌اند:
«أطَرَستَ لِلْعُمَرهِ اجْعلِ نهج              اَوَ واَرْنحط رس طر مر لِحج»
در دنيا رسم است كه در جاهای مختلف «كلمات اختصاري» درست مي­ كنند؛ مثلاً نيروي انتظامي جمهوري اسلامي را «ناجا» مي­ گويند. «ن» اشاره به نيرو، «آ» اشاره به انتظامي، «ج» اشاره به جمهوري و «آ» اشاره به اسلامي كه به جاي «نيروي انتظامي جمهوري اسلامي»، «ناجا» مي­ گويند و همه­ جا به این نام، معروف و مشهور است.
مرحوم شيخ بهايي(ره)مي­ فرمايد: «أطَرَستَ لِلْعُمَرهِ»؛ اوّل حُجّاج بايد عمره‌ی تمتّع به­ جا آورند. عمره عبارت است از: احرام، طواف، دو ركعت نماز طواف، سعي بين صفا و مروه و تقصير. البته در عمره‌ی مفرده، «طواف نساء» و دو ركعت نماز طواف هم وجود دارد و بعضي از افراد، اين طواف نساء را انجام نمي‌دهند و بعداً مشكل پيش مي­ آيد.
پس از اعمال عمره، سراغ اعمال «حجّ تمتّع» مي­رويم: «اَوَواَرْنحط»؛ «أ» به معنای «احرام»، «واو» اوّل يعني وقوف در عرفات، و «واو» دوّم وقوف در مشعر است. «أ» يعني «افاضه» (كوچ كردن به مِنی)، «ر» يعني «رمي جمره»، «ن» يعني «نحر و قرباني». بعد از قرباني و انجام «حلق و تقصیر» (چيزى از مو يا ناخن گرفتن) که «ح» به آن اشاره می‌کند، باید «طواف» را انجام داد كه «ط» به آن اشاره می‌کند. در کلمه‌ی «رس»، «ر» يعني «دو ركعت نماز طواف» و «س» اشاره به «سعيِ صفا و مروه» دارد. پس از آن، «ط» اشاره به «طواف نساء» و «ر» اشاره به «دو ركعت نمازِ» بعد از طواف نساء می‌کند. بعد از انجام نماز طواف نساء، اعمال حجّ تمتّع به پایان می‌رسند. بنابر اين، حج در اين اعمال خلاصه مي‌شود:
«أطَرَستَ لِلْعُمَرهِ اجْعلِ نهج              اَوَ واَرْنحط رس طر مر لِحج»
اعمال حج از «احرام» شروع مي­ شود. در احرام، بايد لباس­ها را درآورده و دو حوله، يكي به كمر و ديگري را به دوش انداخت و همه بايد مثل هم باشند. در حج، هرکس به هر زبان يا نژادي كه باشد، از نظر ظاهری شبيه دیگری است. بعد از مُحرِم شدن، «بيست و چهار» عمل براي حاجی حرام مي­شود و اين، شروع پيمودن راه تكامل به‌سوی خداست.
هر كدام از اعمال حج، اسراري دارند و اگر اسرار آن را بدانيم، اين اعمال براي ما خوشايند مي­شود و اگر از اسرار آن آگاهی نداشته باشیم، لذّتي نخواهد داشت و شايد تعجّب­آور هم باشد! ولي وقتي ريز مسائل را برّرسي مي­ كنيم، خواهیم دید كه اين كلاس­ها، آموزندگي داشته و مي­ تواند يك دوره‌ی كامل ِدرسِ كمال به ما بدهد.
 

حصارهای مادّی در زندگی

امور مادي و امور معنوي، شبيه كفّه ­هاي يك ترازو هستند؛ هرچه كفّه‌ی اعمال مادّي سنگين شود، معنويّات سبك مي­گردد و هرچه به معنويّات تكيه كنيم، از ماديّات كاسته مي­ شود. هرچه انسان بخواهد كمال بيشتري به­دست آورد، بايد كفّه‌ی معنويّات را سنگين كند و از ماديّات بكاهد، تا كمال یابد.
توضيح بيشتر آن‌که: انسان‌ها درون شش دايره و حلقه‌ی محصور زندگی می‌کنند و تا موقعي كه در اين دايره­ها گرفتار هستند، نمی‌توانند به معنويّات دست یابند؛ مگر اين‌كه پا را از اين شش دايره بيرون گذاشته و وارد معنويّات شوند. غير از آن‌چه كه ما با چشم ظاهر مي‌بينيم، عوالم گسترده و وسيعي وجود دارد كه براي ديدن آن‌ها، به چشم دل نیاز است. 
يكي از آن دايره­ ها، «دايره‌ی شهوت» است كه عموم انسان­ها در اين حلقه مي­ مانند و چون پا از اين دايره بيرون نمي­ گذارند، در ماديّات درجا مي­ زنند و يك قدم هم رشد نمي­ كنند. معنای شهوتي كه مي­ گوييم، بيش از آن شهوتي است كه بين مردم مصطلح است. مردم شهوت را تنها در «امور جنسي» به­ كار مي­ برند، ولي اصل شهوت، به معناي «تمايل» است؛ تمايل به خوراك، به مال، به رياست و... همه‌ی اين­ها شهوت است. 
تا زماني كه  انسان در دايره‌ی اوّل گرفتار است و خود را از قيد و بند شهوات نجات نمی‌دهد، امكان ندارد بتواند به‌ معنويّات دست‌رسی پیدا کند. بسياري از گناهاني كه انسان­ها مرتكب مي‌شوند، در ارتباط با اين دايره است. ما هفتاد نوع گناه كبيره داريم؛ اگر ريشه‌يابي كنيم، شايد اكثر اين گناهان در ارتباط با دايره‌ی شهوت باشد.
دايره‌ی دوّم «غضب» است. غضب، «جمره و جرقّه­ اي» از جرقّه ­هاي شيطانی است.(۴) بسياري از گناهان كبيره، مربوط به اين دايره می‌شود؛ آدم‌كشي، آزار و اذيّت مردم، فحش و سخن چيني، غيبت كردن، تهمت زدن و امثال آن، از گناهان مربوط به قوه­ی غضب می‌باشند.
دايره‌ی سوّم «تكبّر» است. آن‌چه به شيطان افت داد و پس از شش هزار سال عبادت، موجب خروج او از بهشت شد و مورد غضب الهي قرار گرفت، مسئله­ ی «استكبار و خود بزرگ‌بيني» او بود(۵) بشر نبايد خود بزرگ­بين باشد. اگر انسان مقداري روي اوّل آفرینش خود، سرنوشت مادی خویش و موقعیّت فعلی زندگی خود فكر كند، ديگر تكبّر نمي­ كند: 
«مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَه‏»(۶)
حضرت علي(ع)مي ­فرمايند: چگونه آن انساني‌كه اوّلش نطفه‌ی گنديده ­اي بوده است و در آخر مردار متعفّن مي­ شود و در حال حاضر حامل نجاست است و نمی‌تواند خود را روزی دهد و سختی را از خود دفع کند، به خود اجازه مي ­دهد اظهار بزرگي و استکبار نماید؟! 
«تكبّر» به معنای «اظهار بزرگي» است و آن، منحصر به خداوند متعال می‌باشد؛ زيرا او واقعاً بزرگ است و حق دارد اظهار بزرگي كند:
﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ  الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ﴾(۷)                                     
ما در شبانه روز، حدود سيصد و شصت مرتبه «الله اكبر» مي ­گوييم؛ امّا انسان از همه‌ی موجودات، حتّي از يك پشه، ضعيف­تر است. خداوند متعال خودكفاست و بشر تمام وجودش نيازمند: 
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾(۸)  
من چگونه به خود اجازه مي ­دهم كه متكبّر باشم؟! اين، دايره‌ی خطرناكي است كه تا وقتی انسان در آن محبوس و زنداني است، امكان ندارد بتواند در معنويّات، یک گام به جلو بردارد.
دايره‌ی چهارم، مسئله‌ی «خودنمايي و خودآرايي» است. اگر انسان توجّه خود را به زرق و برق دنيا معطوف کند، نمي ­تواند قدمي به سوي معنويّات بردارد. چنین شخصی، مرتّب متوجّه ظاهر خود است كه لباس، كفش، آرايش و تیپش چگونه باشد! اين شخص تا موقعي‌كه صرفاً به آرايش‌هاي ظاهري مشغول است، نمي­تواند قدمي در معنويّات بردارد.
در معاملات حرام، بحثی تحت عنوان مسئله­ ی «تدليس» وجود دارد. این بحث، نکات جالبي در فقه دارد: «كساني كه خودآرايي مي­ كنند و چهره‌ی زشت خود را زير پوشش آرايش مخفي مي­ نمایند!» تا اين حسِّ خودآرايي­ ها و توجّه بیش از حد به ظواهر در انسان وجود دارد، آدمی از معنويّات و کمالِ حقیقی باز مي­ ماند. لازم است انسان برای حرکت در مسیر کمال، بیشتر به تزيين روح بپردازد و بداند تزيينات ظاهري، فايده­ ي چندانی ندارد.
دايره ­ی ديگري كه مانعِ رشد انسان است، مسئله‌ی «اختلاف طبقاتي» است که به ‌جهت رعایت اختصار، از شرح آن خودداری می‌گردد. در مباحث بعدی، با توجّه به این حصارها، به شرحِ اسرارِ منازل و اعمال حج پرداخته خواهد شد.         

 

پی نوشت ها
(۱) الکافی، ج 2، ص 18.
(۲)آل ­عمران / 97: «و حقّ خدا بر مردم است كه قصد زيارت اين خانه كنند، كسى كه به آن راه تواند يافت.»
(۳)دهر:۱
(۴) الکافی، ج 2، ص 304: «إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ.»
(۵) إرشاد القلوب، ج‏1، ص129: «إِيَّاكُمْ وَ الْكِبْرَ فَإِنَّ إِبْلِيسَ حَمَلَهُ الْكِبْرُ عَلَى تَرْكِ السُّجُودِ لِآدَمَ فَلَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَبْعَدَهُ.»
(۶)نهج البلاغه، حكمت 454: «فرزند آدم را با فخر فروشی چه كار؟ او كه در آغاز نطفه‏ای گنديده، و در پايان مرداری بد بو است، نه می‏تواند روزی خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.»
(۷)حشر / 23: «او خدايى است كه جز او معبودى نيست، فرمانرواست، پاك است، عارى از هر نقصى است، ايمنى بخش است، نگاهبان، شكست ناپذير، قدرت مدار و با كبرياست.»
(۸)فاطر / 15: «اى مردم! شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‏نياز و ستوده است.»

منبع

  • سلسه مباحث تفسیری حکمت بندگی:آیت الله سید حسن فقیه امامی (جلد اول)ص۱۳۵−۱۴۰
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث