حکمت وقوف در عرفات (۲)
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ 0 فرهنگ و اجتماعمعرفت امام
«اللهَّم عَرِفْني رسولِك فاِنّك اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رسولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتِكَ»؛ خدايا اگر ما پيغمبرت را نشناسيم و پيغمبر اکرم(ص)را به ما معرّفي نكني، نمي توانيم «حجّت» تو، نمايندهي پيغمبر و خليفهی راستین رسولت را بشناسيم! اگر چنانچه پيامبر را بهدرستی نشناسيم، چهكسي بايد امامِ وقت را معرّفي كند؟ اگر كارِ انتخاب امام، به دست مردم بيفتد و در اختیار آنان قرار گیرد، مردم تشخيصِ صحیح و درست نميدهند؛ همانطور كه در صدر اسلام تشخيص نداده و بعد از پیامبر اکرم(ص)به بيراهه رفتند. مردم با مشورت و همفکری خود، شخص لایقيكه پيغمبر(ص)معرّفي كرده بود را رها كرده و كساني را انتخاب كردند كه لياقت امامت و رهبريِ جامعهی اسلامی را نداشتند. بنابر اين پيغمبر بايد جانشين خود را معرّفي كند. اگر ما پیامبر را نشناسيم، نميتوانيم جانشين بر حقّ او را هم بشناسيم.
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ»؛ خدایا اگر پيغمبر(ص) را نشناسيم، حضرت علي(ع)را هم نمي شناسيم.
در روايت است كه: کسی حقِّ خدا را نشناخت، مگر پيغمبر و علي؛ و کسی حقِّ پيغمبر(ص)را نشناخت جز خدا و علي، و حقِّ علي را كسي نشناخت جز خدا و پیامبر(۱)فقط خدا و پيغمبر، علي(ع) را ميشناسند.(۲) پیامبر اکرم(ص)فقط گوشهاي از فضائل علي(ع) را بيان كردهاند. مگر مي شود فضائل علي(ع)را شمرد؟ ما از دريچهی ديد پيغمبر و خدا بايد علي(ع)را بشناسيم. حال اگر ما وصي و حجّت خدا را نشناسيم: از راه دین گمراه مي شويم و به بيراهه مي رويم: «ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي». اگر امامانی را كه بايد شناسایی کنیم، نشناسيم، منحرف خواهیم شد.
از اين دعا چه مي فهميم؟ مي فهميم كه اين مسائل و شناختها، به معرفت خداوند گره خورده است. اگر بخواهيم حجّت خدا را بشناسيم، بايد پيغمبر را معرّفي كنيم و اگر پيغمبر را بخواهيم بشناسيم، بايد خدا او را معرّفي كند؛ پس اگر خدا خودش را معرّفي نكند، آن ها را هم نخواهيم شناخت.
در عرفات از خدا ميخواهيم كه خودش را به ما معرّفي كند، تا وقتي خواستيم به زيارت خانهي خدا برويم، بفهميم كجا ميرويم. وقتي مقابل خدا و در محضر خدا عبادت ميكنيم، بفهميم در مقابل چه كسي ايستادهايم. در روايات آمده است: پیامبر(ص) دیدند شخصی در نماز با محاسنش بازی میكند! حضرت فرمودند: اگر قلبش خاشع بود، اعضاء و جوارحش نیز خاضع بودند.(۳) شخصی که در نماز به خود مشغول باشد، معلوم ميشود كه اصلاً متوجّه نيست در كجا و مقابل چهکسی ايستاده است. بلاتشبيه، در زمان رضا خان، وقتي وزراء در مقابل او مي آمدند، حق نداشتند دست تكان دهند. يا نقل ميكنند: در زمان هارون، وزير هارون مقابل او آمد و همينطور كه با او صحبت ميكرد، عقربي در لباس او رفت. او جرأت نداشت دست بگذارد و عقرب را از بين ببرد، بدن او سوراخ سوراخ شده بود و از ترس ايستاده بود. بعد كه او را مرخّص كردند، ديدند عقرب تمام بدنش نيش زده و مجروح كرده است. ولی ما وقتی در مقابل خدا ميايستيم، همه كاري در نماز انجام میدهیم: دست و بدن را حركت ميدهيم، طمأنينه نداريم، ادب را رعايت نمي كنيم و... منظور اينكه آن ابهّتي كه از خدا، بايد در دل ما قرار بگيرد، شايد قرار نگرفته است. به هر حال در عرفات، بايد خدا را بشناسيم كه فرمودهاند:
«أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُه»(۴)
گام اوّل دين، خداشناسي است.
خصوصیّت سرزمین عرفات
حال باید دانست سرزمین عرفات چه خصوصيّتي دارد. يكي از خصوصیّات عرفات، اين است كه وابسته به دنيا نيست. هركسي به آن جا مي رود، شغل، زن، فرزند، خانه و همه چیز خود را رها كرده است. تا وقتی انسان، وابسته به این چیزهاست، توجّه كامل به خداوند ندارد. بايد خود را از همهی آنها مبرّا و تخليه كند. تا حبّ دنيا در دل ماست و زرق و برق دنيا در نظر ما جلوه دارد، معرفت و شناسايي خداوند غنیّ، به صورت كامل ممكن نيست. در سرزمین عرفات اين شرايط فراهم است و در آن جا هيچ چيز نيست كه انسان را به خود سرگرم كند. خصوصاً با وضعي كه در زمان سابق در بيابان عرفات وجود داشت. يك بيابان لميزرع و خشك بود كه شخص در آن، هيچ وابستگي به هيچ جا احساس نميكرد. آنجا، جاي معرفت خداست. درسهای فراوانی، در این سرزمین، آن هم در روز روشن و در بعد از ظهر، انسان خواهد آموخت.
در روايتي نقل شده كه عبدالمطّلب فرزندش، عبدالله را بهعرفات برد و آنجا مشغول وقوف در عرفات بودند. در آن بيابان لميزرع و بي آب و علف، چشمه اي در وسط بيابان ظاهر شد. بوي عطر اين چشمه ي آب، به قدري زياد بود كه هيچ عطري چنين بوي خوشي نداشت. از عسل شيرينتر، بسيار شفاف و گوارا بود. در آن هنگام، منادي ندا داد: اي عبدالله! از آب اين چشمه تناول كن. عبدالله احساس كرد كه مأموريّت دارد از اين آب استفاده كند، و آن مقدّمه اي براي انعقاد نطفهی پيغمبر اسلام(ص) شد؛ عبدالله از آن چشمه نوشيد و ناگهان آن چشمه ناپديد گردید. آب سمبل علم و معرفت است، در آن رمزي است، بايد عبدالله از آن بنوشد تا در نطفهی او اثر بگذارد و پيغمبر اسلام(ص) به دنيا آيد و اين از معجزات عجیب در این سرزمین است.
در روايت دیگری نقل مي كنند: تا موقعي كه عبدالله با آمنه ازدواج نكرده بود، نوري بسيار جذّاب، در چهرهی ایشان بود و با اين كه در عرب معمول نبود كه زنها به خواستگاري بروند و مرد به خواستگاري زن مي رفت، عبدالله بسيارخواستگار داشت! خواستگاران زيادي از اشراف و بزرگان آمدند تا دختران آنها با عبدالله ازدواج كنند، امّا عبدالمطّلب و عبدالله قبول نمي كردند. وقتي عبدالله با آمنه ازدواج كرد، نور از چهره عبدالله بر چهرهی آمنه منتقل شد. بعد از ازدواج با آمنه، يكي از زنهايي كه بسيار اصرار داشت با عبدالله ازدواج كند، با عبدالله برخورد كرد. عبدالله به او گفت: آیا الآن هم آمادگي داري كه با من ازدواج كني؟ آن زن چون آن نور را در چهرهی عبدالله مشاهده نکرد، جواب منفی داد. بعد از آنكه آمنه وضع حمل نمود، آن نور به چهرهی پيامبر اكرم(ص) منتقل شد و جاذبهی آن بسيار عجيب بود، يكي از چيزهايي كه موجب ميشد مردم علاقهی مفرطي به رسول خدا(ص)داشته باشند، نورانيّت چهرهی ایشان بود.
پيغمبر اسلام(ص)، نطفه اش از آبي منعقد شد، كه در عرفات از زمين جوشيده است و اين اثر معنوي را در پيغمبر(ص)گذاشته است.
پی نوشت :
(۱) بحار الأنوار، ج 27، ص 196: «إِنَّ لِلَّهِ حَقّاً لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ إِنَّ لِي حَقّاً لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ عَلِيٌّ وَ لَهُ حَقٌّ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا».
(۲)إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 2، ص 209: «وَ قَالَ: مَا عَرَفَكَ يَا عَلِيُّ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا».
(۳)همان، ج 1، ص 115.
(۴)نهج البلاغة، خطبه 1.
منبع
- سلسه مباحث تفسیری حکمت بندگی:آیت الله سید حسن فقیه امامی (جلد اول)ص۱۴۸−۱۵۱